دلم میخواست به تاریخش بیام و بنویسم ولی خب یادم رفته بود این روزا اینقدر درگیر کارای بیمارستان و . هستم و بودم زندگی از دستم در رفته مدام کاره و کار میفهمی وقتی اینقدر شلوغی ک ب طور جنون آمیزی کار میکنی انگار از یه چیزی سخت دلخوری و میخای پشت کار زیاد قایمش کنی پ.ن: برگشت بعد از جداییش با یک پیام ساده بعد یک ماه و خرده ای برگشت پ.ن 2: منم قبولشش کردم ولی خیلی سردم و خودش هم فهمیده و همش میگه تو سرد شدی خب معلومه ک میشم آدم اینقدر بی ثبات روانی منو ول اینقدر منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سایت عاشقانه رویای تلخ سایت تفریحی و سرگرمی درمانکده بمب چت|چت بمب|بمب چت بزرگ احمد شیری اشعار سرخ جملات بزرگان پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان