امروز رو می خوام کامل توضیح بدم. از وقایع روز گرفته تا تفکراتی که ذهنم رو مشغول کرده بود.

صبح دیر بیدار شدم. از خودم انتظار دارم حداقل 7.5 بیدار بشم درحالی که اینبار ساعت 8.5 بیدار شدم. پاشدم رفتم دندونام رو مسواک زدم و رفتم که صبحانم رو بخورم. تخم مرغ بود و کره و چایی. بعد صرف صبحونه برگشتم اتاق. 10.5 کلاس داشتم. 20 تا اهنگ جدید گوش دادم. با برنامه های دولینگو و elevate کار کردم و لغات جعبه لایتنر رو مرور کردم.

ساعت شد 10.5 رفتم سرکلاس عمومی. استاد اومد کلاس رو معرفی کرد و درباره ازمون مجازی  حرف زد و یکم درباره قانون و . حرف زد و رفت.

ساعت شد 12. رفتم سلف تا ناهر رو بخورم. شاید بگین چقدر زود! واقعیتش دانشگاه تا 2 ظهر ناهار میده منم از 12.5 تا 2 کلاسم. به همین خاطر مجبورم زودتر برم بخورم. ناهار زرشک پلو بود. همونطور که انتظار داشتم با شروع ترم جدید سلف دانشگاه شلوغتر از قبل شد. خوشبختانه قبل این که یه صف طولانی واسه غذا تشکیل بشه  غذام رو گرفتم. رفتم نشستم و زود خوردم. بعد ناهار پاشدم تا برم سر کلاس. در مسیر به شکمم نگاه میکردم. خیلی جلو اومده بود. دیروز خودمو وزن کردم 111 کیلو بودم. چهارماه قبل 100 کیلو بودم. باید ورزش رو یکم جدی بگیرم و غذا رو هم کنترل کنم. به پیشنهاد دوستم این هفته شام رزرو نکردم تا گرسنگی بکشم و کمی لاغر کنم. نه که چیزی نخورم نه .اتاق یه چیزی در حد بخور نمیر میخورم به عنوان شام.

بگذریم. مسیر رو طی کردم و به راه پله که رسیدم ساعتمو چک کردم. هنوز چند دقیقه ای مونده بود به شروع کلاس واسه همین محوطه بیرون دانشکده نشستم. چند دقیقه بعد همکلاسیم اومد و کمی با هم درباره اینده شغلی و اینا حرف زدیم و وقتش شد و رفتیم کلاس.

استاد کلاس درس موضوع خاصی نگفت. بیشتر وقت کلاس به گلایه از وضعیت موجود و خندیدن به وقایع روزمره گذشت. ولی خب باز مطالب جدیدی یاد گرفتیم. بعد کلاس برگشتم اتاق. هم اتاقیم خیلی بد سرماخورده. وقتی رسیدم اتاق دراز کشیده بود. صداش خیلی گرفته بود. بعد مدتی پاشد تا بره ناهارش رو بخوره. باهاش خداحافظی کردم و رفت. بعدش شیطان وسوسم کرد و کار خیلی بدی کردم که دیگه نمیگم چی بود. 

بعد خوابم اومد. یه نیم ساعتی خوابیدم و ساعت شد 4. پاشدم رفتم کلاس. استاد منبع و فهرست مطالب رو گفت و مارو مرخص کرد. برگشتم اتاق. مشغول ازمون مجازی درس عمومی شدم. 7 تا ازمون داره. 5 تا رو دادم مونده دو تا. بعد با هم اتاقی هام مشغول تماشای سریال دارک شدیم. سریال جالبیه. 

بعد باز مشغول ازمون مجازی شدم و حوصلم نکشید. بقیش رو گذاشتم بمونه برای فردا. حالا دیگه کم کم اماده میشم که برم بخوابم. شب خوش.

کلاس ,اتاق ,مشغول ,ازمون ,ساعت ,خیلی ,برگشتم اتاق ,ازمون مجازی ,مشغول ازمون ,کیلو بودم ,پاشدم رفتم ,مشغول ازمون مجازی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

موزیک-باس معرفی سایت های کسب درامد از اینترنت دانلود برای شما ایده های هنری|مجله هنر و خلاقیت dawatr server الان بخر تحویل بگیر پست های آپدیت شده fannipaytakht